دل تنگم
سلام خانوم.. احوال شما.. زینب خاتون.. زینب بانو.. چه میکنی مامانی!! من دلم گرفته.. دلم خیلیییییییی زیاد تنگ شده برای مامانی.. ای کاش بود..تقریباً هر شب یادشم..چقدر مرگ و جدا شدن سخته، آخه جدایی منو مامانی اولین تجربه تلخ من از جدا شدن.. مامانی... چقدر سخته که حتی دیگر لحظه ای نمی تونم صدای نفست.. گرمای تنت و وجود آرام بخشت را در آغوشم در کنارم در نزدیکم حس کنم.. مادر بزرگ عزیزم ..دعایم کن دلم خیلی برات تنگ شده ..با اینکه یکسال از عروج آسمانیت گذشته اما هر شب فکر میکنم همین دیروز بود.. لحظه به لحظه اش یادم هست، آخرین نفست یادم هست که رفت و بالا نیامد .. آخرین نگاهت یادم هست، آخرین جرعه آب را خودم بهت دادم ای عزیز ج...
نویسنده :
دنیا
0:57